آخرین مطالب پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
|
بی طرف
آذربايجان.........
ساراي
پاکدامني و آزادگي مهمترين عناصر شخصيتي يک دختر ترک آذربايجاني را تشکيل ميدهند.اين پاکدامني و آزادگي نمودهاي بسيار زيبايي در فولکلور و فرهنگ آذربايجان داشته است.يکي از بهترين نمونه شرافت دختران ترک را ميتوان در داستان ساراي جستجو کرد.احتمالا بسياري از ما فيلم يا داستان ساراي را ديده يا شنيدهايم و يا حداقل از مضمون آن باخبر هستيم.
داستان ساراي اينطور آغاز ميشود که در کنار رودخانه ي آرپا چايي که در نزديکي مرز ايران و آذربايجان جاريست در يکي از دهات نزديک آن دختري ساري تللي(گيسو طلا) و آلا گؤز(چشم شهلا) به دنيا مي آيد.پدر و مادرش نام اين دختر را ساراي که در ترکي آذري تحليل يافته ساري آي(ماه طلايي ) ميباشد ميگذارند.سارايِ داستان در طبيعت آذربايجان پرورش مي يابد و دختري ماه رو ميشود.بزرگان ده ساراي را به پسري به نام خان چوبان نامزد ميکنند. روزي چشم خان ده به سارا ميافتد. خان ، پدر ساراي را فرا ميخواند و ازاو ميخواهد که ساراي را به عقد او در آورد.پدر ساراي که مرد ريش سفيدي بود و به خان چوبان قول مردانه داده بود و مصداق آتاسؤزي(ضرب المثل) آذربايجاني:(کيشي توپوردوغون يالاماز) پيشنهاد خان ده را رد ميکند.خلاصه از خان اصرار و از پدر انکار و در اين موقع است که خان متوسل به زور شده و او را مورد ضرب و شتم قرارداده و ساراي را تهديد ميکند که در صورت سربازدن از خواسته ي خان ديگر پدر خود را نخواهد ديد چون او پدرش را خواهد کشت.ساراي که به جز پدر کسي را نداشت و نميتوانست رنج و عذابش را ببيند بر خلاف علاقه ي وافرش به خان چوبان و قولي که به او داده بود تن به خواسته ي خان ظالم داد.
و روزي که ساراي گفت که آماده ازدواج با خان ميباشد همه از اين تصميم او متحير شدند ولي او چاره اي جز اين نداشت چون او شير دختر ترک آذري بود و پاکدامن و ساراي به دنبال خان راهي شد اما در راه تنش را به آب جاري آرپا چاي سپرد و خود را جاودانه ساخت.
يکي از اشعار فولکولور و معروف آذربايجاني (آپاردي سئللر ساراني) است که بر اساس داستان ساراي ساخته شده و از ساليان دراز به اشکال مختلف سينه به سينه نقل شده و امروزه يکي از شاهکارهاي فولکلوريک آذربايجان به شمار ميرود.
گئدين دئيين خان چوبانا
گلمهسين بو ائل موغانا گلسه باتار ناحق قانا آپاردي سئللر ساراني بير آلا گؤزلو بالاني آرپا چايي درين اولماز آخار سويو سرين اولماز سارا کيمي گلين اولماز آپاردي سئللر ساراني بير آلا گؤزلو بالاني آرپا چايي آشدي داشدي سئل ساراني قاپدي قاچدي هر گؤرهنين گؤزو ياشدي آپاردي سئللر ساراني بير آلا گؤزلو بالاني قالي گتير اوتاق دوشه سارا يئري قالدي بوشا چوبان الين چيخدي بوشا آپاردي سئللر ساراني بير آلا گؤزلو بالاني ترجمه فارسي:
سيلها سارا را بردند.
برويد و به خان چوپان بگوييد که امسال به مغان نيايد اگر بيايد به خون ناحق فرو ميرود سيلها سارا را بردند يک فرزند چشم شهلا را. رودخانه ي آرپا عميق نيست آب روانش سرد نيست عروسي مانند سارا وجود ندارد سيلها سارا را بردند يک فرزند چشم شهلا را. آرپا چاي گذشت و طغيان کرد سيل سارا را قاپيد و فرار کرد چشم هر بيننده اي اشکالود است قالي بياور ودر اتاق پهن کن. جاي سارا خالي شد دست چوپان به نيستي رسيد و خالي شد سيلها سارا را بردند يک فرزند چشم شهلا را قره باغ؛ مهد موسیقی آذربایجان
قرهباغ در سال 1747میلادی پس از مرگ نادرشاه افشار با تلاش پناه علیخان جوانشیر به صورت خان نشین درآمده و شهر شوشا به عنوان مرکز آن تعیین گردید. دوران حکومت پناه علیخان بر قرهباغ دورانی پرفراز و نشیب و همزمان با جنگ قدرت در ایران بود ولی پناه علیخان با اقداماتی چون ساخت قلعه و ضرب سکه و جمع آوری سپاه در تحکیم استقلال قرهباغ میکوشید. پناهعلیخان در پایان عمر توسط کریم خان زند به عنوان گروگان به شیراز برده شد و در آنجا درگذشت. در سال 1759م ابراهیمخلیلخان فرزند پناه علیخان حکومت قرهباغ را در دست گرفت. دوره حکومت وی تا سال 1806م که به دست روسها کشته شد، ادامه یافت. در زمان حکمرانی وی، قرهباغ به قلمروی وسیع و حاکمیتی قوی دست یافت. شرایط در قرهباغ برای شکوفایی ادبیات و هنر فراهم گردید. وجود شخصیتی بزرگ چون ملاپناه واقف (1797-1717م) شاعر مشهور قرهباغ و شاگرد شفیع افندی در مقام وزارت ابراهیمخلیلخان زمینه را برای تحولی مهم آماده کرد. واقف در رشد ادبیات و همچنین رونق معماری شوشا نقش فراوان دارد. پس از واقف شاعران بزرگی در قرهباغ مانند میرمحسن نواب (1919-1832م)، صفی قلیخان واله قرهباغی (1835-1776م) و خورشید بانو ناتوان (1906-1839م) و ... بر شکوفایی ادبیات آذربایجان افزودند. در سده 19 قرهباغ به کانون و شعر و ادب قرهباغ تبدیل شد. از حدود 10 انجمن ادبی آذربایجان سه انجمن در شوشا بود.
شعر عاشیقی (عاشیق شعری) در این سده ترقی کرد. شعر عاشیقی رئالیست، با زبان ساده و وزن هجایی بوده و از ادبیات شفاهی الهام میگیرد. این شعر زندگی خصوصیات مردم را بیان میکند. شعر عاشیقی در قرهباغ بسیار پیشرفت کرد و باعث شکوفایی موسیقی آذربایجان شد. این موسیقی در دوشاخه اصلی قابل شناخت است:1- موسیقی عاشیقی 2- موسیقی مقامی.
موسیقی مقامی آذربایجان از یک طرف ریشه در موسیقی عاشیقی دارد و از طرفی پیوندی با ردیف موسیقی سنتی دارد. موسیقی مقامی آذربایجان در هفت دستگاه سازمان یافته که شامل شور، چهارگاه، سه گاه، زابل، ماهور، راست پنجگاه، بیات شیرزا (شامل بیات شیراز و بیات اصفهان) و نوا است. برخی مقامهای مستقل از جمله قطار نیز در موسیقی آذربایجان موجود است.
در اوایل سده 19 عاشیقها پرچمداران بزرگ موسیقی آذربایجان بودند. زنان و مردانی هنرمند در کسوت عاشیق، موسیقی مردمی آذربایجان را در روستاها و شهرها مینواختند. بهترین عاشیقهای آذربایجانی از قرهباغ بودند و از همه جای آذربایجان عاشیقهایی چون عاشیق علی از کلیبر، آقاحسین عارف از تبریز و آقاعبدالرحیم علیل از زنگه زور برای هنرنمایی به این خطه میآمدند. نخستین عاشیق مهم قرهباغ عاشیق پری (1853-1811م) بود. او در جبرائیل متولد شد و در جوانی به شوشا آمد. او با شاعران معروف زمان مانند عاشیق محمدبیگ جوانشیر، میرزاجان مددتوف، عاشیق میرزا حسن، عاشیق میرزا، میرزا اسد بیگ، عاشیق جعفرقلیخان جوانشیر (نوا) مشاعره کرد و بر آنان غلبه یافت. از عاشیق پری 40 تا 50 شعر باقی است. پس از او عاشیقهای بزرگی چوم کربلایی صفی محمداوغلو(واله) (تولد 1832 آغدام)، عاشیق حسین جعفر اوغلو بوزآلقانلی (1941-1860)، عاشیق میرزا (متولد 1888)، عاشیق شمشیر قربان اوغلو قوجایف ( متولد 1893) در قرهباغ ظهور کردند.
یکی از آهنگهای معروف آذربایجانی، قرهباغ شکسته سی است. این آهنگ یکی از مقامات ضربی آذربایجان در دستگاه سه گاه و 4-2 است. پس از خواندن هر بند ملودیها نواخته میشود. این آهنگ محبوب توسط عاشیقها نواخته میشد و معمولاً مهارت عاشیقها در اجرای این آهنگ، مورد سنجش قرار میگرفت.
در این زمان شرایط برای شکوفایی موسیقی آذربایجان به تأثیر از موسیقی مدرن فراهم شد. در این زمینه یک نوازنده قرهباغی به نام صادق اسداوغلو معروف به صادق جان (1902-1846م) نقش بزرگی دارد. او شاگرد میرزا علی عسکر قرهباغی بود. از 1875 تا 1878 سیستم تار آذربایجان را دگرگون کرد. او قواعد تازهای تنظیم نمود. تعداد سیمهای تار را از 5 به 11 رساند. تار پیش از او بر زانو نواخته میشد ولی اسداوغلو آن را بر سینه نهاد. تارهایی که به سبک او ساخته شدند، در ایران، قفقاز، داغستان و آسیای مرکزی گسترش یافت. او پرده زابل را در تار معین کرده و شعبههای جدید سه گاه و ماهور را بر آن افزود. او در شهرهای استانبول، تهران و عشقآباد هنرنمایی کرد. در 1897 در نمایشنامه یک پردهای عبدالرحیم حقوردیف به نام «مجنون بر سر مزار لیلی» موسیقی اجرا کرد. او با هنرمندانی بزرگ چون حاجی حوسو نفتعلی اوغلو (1897-1830)، مشهدی عیسی (مرگ 1905)، کشتازلی هاشم، عبدالباقی کربلایی علی اوغلو زلالوف (بلبل جان) (1927-1841م) و مشهدی اسماعیل قاریاغدی اوغلو (1944-1861) هنرنمایی کرد.
در این زمان یکی از بزرگترین مدرسههای موسیقی آذربایجان در قرهباغ با نام مکتب خراط قلی فعالیت داشت. این مکتب نامآوران بزرگی به موسیقی آذربایجان بخشیده است. مشهدمحمدفرضعلیف (1962-1872)، حاجی حوسو نفتعلی اوغلو، مشهد جمیل امیراصلان اوغلو امیروف (1921-1875)، محمدمشهدی خلیل اوغلو (کئچهچی محمد) (1940- 1866)، حسین اوغلو کربلایی لطیف (1944-1876)، مشهد عیسی، جبارقاریاغدی اوغلو یا شاگرد این مکتب بودند یا از آن تأثیر پذیرفتند.
پس از مرگ خراط قلی، حاجی حوسو و میرمحسن نواب راه او را ادامه دادند. حاجی حوسو به همراه نواب «مجلس موسیقی شناسان» و « مجلس خوانندگان» را در شوشا بنا نهاد. در این دو مجلس نیز خوانندگانی چون مشهدعیسی (عضو فعال مجلس خوانندگان)، حمید امامقلی اوغلو قربانوف مالی بیگلی (1922-1869) (شاگرد حاجی حوسو)، اسلام عبدل اوغلو عبدالله اوف (1964-1876) (شاگرد میرمحسن نواب) فعالیت داشتند. در میان اینان جبارقاریاغدی اوغلو اهمیت ویژهای دارد. او چندی با صادق جان هنرنمایی کرد و در شهرهای مختلف به اجرای برنامه پرداخت. در 1887 نقش مجنون را در نمایش «مجنون بر سر مزار لیلی» ایفاء نمود. از 1900 تا 1905 به همراه رضایف (نوازنده تار) و مشهدی (نوازنه کمانچه) در باکو کنسرتهای فراوانی ترتیب داد. او یکی از مؤسسان کنسرواتور دولتی آذربایجان بود. او را پیغمبر موسیقی قرن مینامند.
در پایان سده 19 زمینه برای رشد ادبیات مدرن و به ویژه نمایشنامه نویسی و اپرا آماده شد. عدهای از هنرمندان قرهباغی همچون ذوالفقار صمداوغلو آدیگوزلوف (1963-1898)، ابوطالب کربلایی مختار اوغلو یوسفوف (1937-1884)، مجید بهبودعلی اوغلو بهبودوف (1945-1870) در هر دو نوع موسیقی مدرن و سنتی سرآمد بودند. میرحسین آقا سیدابراهیم اوغلو شوشینسکی (1965-1898) نیز خواننده دسته عاشیق علعسکر بود.
بی تردید در این میان اوزئییر عبدالحسین اوغلو حاجی بیگوف (1945-1885) مقامی رفیع دارد. او نخستین آهنگساز آذربایجانی و پدر موسیقی مدرن آذری محسوب میشود. یکی از آثار ماندگار او، اپرای مشهور لیل و مجنون است که براساس آثار فضولی ساخته شده است. برادر او ذوالفقار (1950-1884) نیز از آهنگسازان بزرگ آذربایجان است. مسلم ماغایف آهنگساز دیگر قرهباغی اپرای نرگس را ساخته است. از این زمان اپرا نیز توسط قرهباغیان در موسیقی آذربایجان وارد شد. اسفندریار اصلان اوغلو جوانشیروف (خان شوشینسکی) (1965-1898) خواننده کلاسیک آذربایجانی از سرآمدان این رشته است. از آهنگ قرهباغ شکستهسی نیز در اپراهای اصلی و کرم، شاه اسماعیل، عاشیق غریب و شاه صنم استفاده شد.
بدین ترتیب در آغاز سده 20 موسیقی آذربایجانی که در قرهباغ بالیده و رشد کرده بود، آثار ماندگار و نمایندگانی سرآمد پدید آورد. پس از برقراری حکومت شوروی در آذربایجان، موسیقی مورد توجه حاکمان جدید قرار گرفت. مدارس مختلفی تأسیس گردید. در این زمان نیز هنرمندان قرهباغی پرچمدار موسیقی آذربایجان بودند. اشرف جلال اوغلو عباسوف (متولد 1920)، ثریا صدرالدین قیزی قاجار (متولد 1915)، سلیمان ایوب اوغلو علی عسکروف (متولد 1924)، ابوالفتح اسداوغلو علیف ( متولد 1926)، فکرت مشهدی جمیل اوغلو امیروف (متولد 1922)، ذاکر جواداوغلو باقروف (متولد 1916)، خانلار محمداوغلو حقوردیف (1980-1906)، سلطان اسماعیل اوغلو حاجی بیگوف (1974-1919)، عاشیق بستی (بستی کربلایی بایرامعلی قیزی) (متولد 1936)، افراسیاب بدل بیگ اوغلو بدل بیگوف (1976-1907) و مرتضی مشهدی رضااوغلو محمدوف (بلبل) (1961-1897) از این دستهاند. فکرت امیروف و بلبل محمدوف جایگاه رفیعتری دارند. فکرت موسیقی را به تأثیر از پدر آموخت و موفق شد آثاری ماندگار بیافریند. بلبل نیز موسیقی را از سنین کودکی آغاز کرد. مردم به او لقب بلبل دادند. نخستین بار در اپرای سیف الملک ساخته مشهدجمیل امیروف (پدر فکرت امیروف)در 12916 در گنجه برصحنه رفت. او در اپراهای بزرگی چون لیلی و مجنون، اصلی و کرم و عاشیق غریب، نقشهای ابن سلام، کرم و غریب را ایفاء نمود. او در 1927 تحصیل در کنسرواتور باکو را به پایان برده و به میلان ایتالیا رفت. تا 1931 نزد گرانی استاد بزرگ موسیقی تحصیل کرد و برای تدریس به کنسرواتور آذربایجان بازگشت. دوره حاکمیت شوروی، دوره شکوفایی موسیقی آذربایجان است. علی آقا واحد در شعری چننی میگوید:
یاشاسین قیرمیزی شهرتلی سووت قانونی
بو سخاوت نئچه مین حاتم دورانه دگر
قیلدی هر یئرده بنا موسیقی مکتبلرینی
نغمه نین فایده سی ایندی هر انسانه دگر
خلقیمیز موسیقی علمین اوخویور مینلرجه
اؤلکه میز چون بو شرف مهر درخشانه دگر
موسیقیله منی دفن ائله سه لر واحد اگر
قبریمین تورپاغی مین روضه رضوانه دگر
با آغاز اصلاحات میخائیل گورباچف در 1985 ، آذربایجان نیز مانند دیگر جمهوریهای اتحاد شوروی دستخوش تلاطمات سیاسی و اجتماعی گردید. به زودی درگیری در قرهباغ میان آذربایجانیها و ارمنیان آغاز شد. ارمنیان قرهباغ به کمک روسیه و ارمنستان تهاجم را آغاز کردند. با دخالت مستقیم ارمستان تا سال 1994 تمامی قرهباغ به اشغال ارمنیان درآمد و اهالی آذربایجانی این سرزمین آواره شدند. هنرمندان قرهباغی نیز ناچار ترک وطن کردند. بسیاری از آنان در تنگدستی بسرمیبرند. بسیاری از آنان برای گذران زندگی راهی کشورهای دیگر شدهاند. به طور مثال جبرائیل گویوشوف (دانشیار تار کنسرواتور باکو)، طاهر حسینوف (نوازنده خبره ناغارا) و فضولی حسنوف (نوازنه چیره دست تار) که در تهران به نوازندگی مشغول بودند، در زمستان 1382 دستگیر و پس از یک ماه حبس در زندان قصر در رور دوشنبه 4 اسفند 82 محاکمه و هریک به پرداخت 500 هزار تومان محکوم گردیدند.
بدین ترتیب سالیانی است که دیگر صدای تار آذربایجانی در کوهها و بیشههای قرهباغ به گوش نمیرسد. ولی هنوز هم عاشیقها در تمام آذربایجان از مراغه و اهر و کلیبر و اردیبل تا زاکاتال و گنجه و باکو قرهباغ شکستهسی را میخوانند و به یاد طبیعت سحرانگیز قرهباغ آوازها سر میدهند.
گئدیرم...
بیر آخشام سن منى قوناق ساخلادین یارامى یارانلا یویوب باغلادین منیم گؤزلریمله بعضن آغلادین قویمادین گؤزلریم دولا قارداشیم تویونا گلمیشم٬ هر یئر خونچادیر بوش الیم بوكولموش٬ قانلى غونچادیر بیرجه اوره ییم وار٬ پارچا پارچادیر او سنه چاتاجاق٬ آلا! قارداشیم. اوره ییم شیشه دیر٬ اوره ییم حلیم كیم اونو ایكی یه بؤلدو٬ نه بیلیم آل٬ او چیلیك چیلیك٬ او دیلیم دیلیم اونو بیر بیرینه جالا٬ قارداشیم! دره لر كئچه ره م٬ داغلار كئچه ره م اؤزومه آلوودان پالتار بیچه ره م ظولمتى اریدیب سئل سئل ایچه ره م قویمارام ائل داردا قالا٬ قارداشیم توت الیمدن آپارمنی تبریزه ....
قسمت اولوب بو گون قوناق گلمیشم , توت الیمدن آپار منی تبریزه بو گوروش, بو میثال گلمهسین بیزه توت الیمدن آپار منی تبریزه آیلا چیخیم گونله شفق ساچیم دورنا كیمین ائلدن- ائله اوچوم ده ده شهریاردان صحبت آچیم من توت الیمدن آپار منی تبریزه لپهله نیم آرازی ایله آخیم من قارتال اولوم ساوالاندان باخیم من هیجران قالاسینی سوكوم ییخیم من
توت الیمدن آپار منی تبریزه عینی دیلده اؤتن دیللریمیز وار آراز لا بیر لهشن سئللریمیز وار تبریز له باكی تك ائللریمیز وار توت الیمدن آپار منی تبریزه " اولدوز" دیلهر هئچكس ائلدن كؤچمهسین بیرجه قوشدا یووواسیندان اوچماسین اوغلوم, قیزیم یادلارا ال آچماسین توت الیمدن آپار منی تبریزه نظرات شما عزیزان:
|
|||
|